بسم رب الشهدا
نمی دانم چه می خواهم بگویم،،،،،،،،،
درون سینه ام دردیست خون بار،نمی دانم چه می خواهم بگویم،غمی در استخوانم می گدازد،گهی میسوزدم گه می نوازد،.
این هفته،تولد دوتا از رفقا و داداشای عزیزم هست.
دوستتون دارممممممممممممممممممممممممممممممم
محمودرضا و رسول
.
بسم رب الحسین الشهیدا
بار اول که دیدمت،چنان بی مقدمه زیبا بودی که چند روز بعد یادم افتاد باید عاشقت می شدم
اولین بار مرا دیوانه خطاب کردی،ومن لذت بردم از این نام.
خداهمیشه به دیوانه ها حواسش هست،سرخ ترین سیب،سیبِ من باشد.
دوستت دارم.مث همان لحظه ای که بوسیدمت.بگو این بار باور کرده ای؟! عشق درقاموس من از نان شب واجب تر است.
اما می خواهم تو دیوانه تر از من باشی،دیوانه من خود خود من،
برایم بسُرایی همچون این اشعار را:
شق القمری!معجزه ای! تکهِ ماه!
لاحول ولاقوه الا بالله
خندیدی و برگونه توچال افتاد
ازچاله درآمددلم افتاده به چاه
ذره دره وجودم دلتنگ تو میباشد
دریای شورانگیز چشمانت چه زیباست
آن جا که باید دل به دریا زد همین جاست
طاقتم طاق شده و بی قرار.
درباره این سایت